ابوخالد کابلی


زادگاه

زادگاه ابوخالد «کابل »، مرکز کشور افغانستان بود و بدین سبب کابلی شهرت یافت.

تبار و تاریخ وفات

از تبار نیاکان ابوخالد کابلی و نیز تاریخ تولد و وفاتش اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی از روایات استفاده می شود که این شخصیت بزرگوار تا پایان عمر در محضر امام(ع) ماند و در مدینه به خاک سپرده شد.

نام و لقب

در کتب رجالی، درباره نام و القاب وی، اختلاف بسیار به چشم می خورد; (1) ولی آنچه قطعی می نماید، این است که نامش وردان بود، کنکر لقب داشت و از کنیه ابوخالد بهره می برد. (2)

اولین دیدار

داستان نخستین دیدار ابوخالد با امام چهارم جذاب و شنیدنی است. امام محمد باقر(ع) فرمود: وقتی کنکر کابلی به محضر علی بن الحسین(ع) وارد شد، امام فرمود: ای وردان!

کنکر گفت: نامم وردان نیست!

امام فرمود: مگر مادرت را راستگو نمی دانی؟ او یک روز پس از تولد تو را وردان نامید. وقتی پدرت آمد، نامت را کنکر نهاد.

ابوخالد از شنیدن حقایق پنهان زندگی اش شگفت زده شد، بی درنگ ایمان آورد و گفت: شهادت می دهم که خدایی جز ذات یکتای الله نیست، شریکی ندارد; گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و تو جانشین اویی. آری، چنین است; این ماجرا را مادرم برایم تعریف کرد و جز او کسی از این داستان خبر ندارد. (3)

انگیزه هجرت

امام صادق(ع)، درباره انگیزه و هدف مهاجرت ابوخالد از کابل به مدینه، می فرماید:

ابوخالد به امامت محمد بن حنفیه (4) اعتقاد داشت و با هدف دیدار امامش از کابل به سمت مدینه روان شد; ولی وقتی محمد را دید که علی بن الحسین علیهم السلام را با عبارت «ای سرور من » مخاطب قرار می دهد، از او پرسید: «آیا فرزند برادرت را چنان خطاب می کنی که دیگران را شایسته آن مقام و منزلت نمی دانی؟!»

محمد حنفیه پاسخ داد: زیرا فرزند برادرم امام حسین(ع) مرا در امر ولایت و امامت به «حجرالاسود» حواله داد! با گوش خود شنیدم که «سنگ سیاه » به سخن آمد و گفت: کار امامت و خلافت را به فرزند برادرت واگذار! او در این کار از تو سزاوارتر است!

در این هنگام، ابوخالد کابلی تشیع را پذیرفت و به امامت امامان معصوم: ایمان آورد. (5)

مرحبا بک یا کنکر

در روایت دیگر، ابوبصیر شرح حال ابوخالد کابلی را، از امام صادق(ع)، چنین بیان می کند: ابوخالد سالها خدمت محمد حنفیه بود و در امر امامت و پیشوایی اش تردید داشت. روزی وی را به حرمت رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) سوگند داد گفت: محمد، امامی که پیروی از او واجب است، کیست؟

محمد حنفیه گفت: مرا به امری بزرگ سوگند دادی، امام راستین ما علی بن حسین(ع) است. بر تو و همه مسلمانان است که از وی اطاعت کنید.

ابوخالد به دیدار امام شتافت. وقتی در خانه امام را کوفت، پرسیدند: کیست؟

ابوخالد گفت: اجازه ورود می خواهم.

امام فرمود: مرحبا بک یا کنکر; خوش آمدی ای کنکر، چه شد که به دیدار ما آمدی؟!

ابوخالد، پس از سلام با تمام وجود خم شد، سجده شکری به جای آورد و گفت: سپاس خداوند را که آنقدر به من فرصت داد تا امامم را شناختم.

امام پرسید: چگونه امامت را شناختی؟

ابوخالد داستان سوگند دادن محمد حنفیه را بازگو کرد و گفت: اماما! شما مرا به همان اسمی که مادرم بر من نهاد، خواندید و جز پدر و مادرم کسی مرا به این نام نمی شناسد. بی تردید تو امام و جانشین امامی. (6)

شاگردان امام سجاد(ع)

شیخ طوسی رحمه الله یاران و شاگردان امام سجاد(ع) را ۱۷۲ تن ذکر کرده و ابوخالد کابلی را در شمار آنان جای داده است. (7)

برخی از کسانی که از ابوخالد روایت نقل کرده اند، عبارتند از:

شیخ مفید تنها پنج تن از یاران امام سجاد را به ترتیب زیر ذکر کرده است: ابوخالد کابلی، یحیی بن ام طویل، محمد بن جبیر بن مطعم، سعید بن مسیب مخزومی و حکیم به جبیر. (8)

فضل بن شاذان می گوید: یاران علی بن حسین، که به امامتش اعتقاد داشتند، بیش از پنج تن نبودند. نامهای این گروه عبارت است از: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر، یحیی بن ام طویل و ابوخالد کابلی که نامش وردان و لقبش کنکر است. (9)

۱ – ابی حمزه ثمالی (بحار، ج ۳۱، ص ۳۸۶)

۲ – ابن عماره (بحار، ج ۳۷، ص ۲۲۳)

۳ – ابن ابوایوب (بحار، ج ۲۳، ص ۳۸)

۴ – بشر الکناسی (بحار، ج ۵۱، ص ۱۳۵)

۵ – اسماعیل بن جابر (بحار، ج ۵۲، ص ۱۸۷)

۶ – جمیل بن صالح (بحار، ج ۶، ص ۱۷۸)

۷ – حسین بن سلمه (بحار، ج ۲۲، ص ۵۲۶)

۸ – حمید بن صالح (بحار، ج ۳۹، ص ۲۳۹)

۹ – سدیر صیرفی (بحار، ج ۷، ص ۲۶۵)