درس گرفتن از ماجرای خوارج

سلام به همه. میخواهم در این متن بحث خوارج را بررسی کنم.

خوارج چه کسانی بودند؟

اگر من بخواهم بحث خوارج را باز کنم باید به ماجرای جنگ صفین مراجعه نمایم. زمانیکه این جنگ طولانی به نفع سپاه حضرت علی(ع) پیش می رفت، سپاه حضرت علی(ع) در آستانه پیروزی بودند.معاویه که عقلش به جایی نمیرسید؛ از عمرو عاص کمک گرفت. عمروعاص حیله ای به کاربرد.همانطور که همه میدانید:آن حیله برنیزه کردن قرآن بود. عمروعاص با استفاده از این حیله به هدفی که در فکرداشت رسید. سپاه معاویه؛ با استفاده از همین حیله احساسات بعضی افراد سست را درسپاه حضرت علی(ع) جریحه دار کردند وجنگ را به حکمیّت کشاندند.

حتّی زمانیکه کار به حکمیّت کشیده شد. حضرت می خواستند مالک اشتر را بفرستند. ولی سپاه سست ایمان حضرت علی (ع) فریب خوردند. حضرت علی (ع) هرچقدر تلاش کردند که افراد مورد اطمینانی را بفرستند؛ سپاه حضرت(ع) که سست ایمان بودند قبول نکردند. آخر کار فرد سستی مانند بقیه سپاه به اسم ابو موسی اشعری انتخاب شد.

از طرفی دیگر از سپاه معاویه عمروعاص انتخاب شد. دو حکم انتخاب شده در منطقه ای به اسم دومه الجندل مذاکره را شروع کردند. در این مذاکره، عمروعاص ، اشعری را فریب داد. اوگفت هردو را از خلافت برکنار کنیم. اشعری ساده لوح هم قبول کرد و اعلام کرد حضرت علی (ع) از خلافت برکنار شدند. امّا عمروعاص حیله گر به قول وفا نکرد. او به جای اینکه معاویه را برکنار کند؛ اورا خلیفه اعلام کرد و ماجرا آغاز شد.

بعد این ماجرا همان افرادی که به حکمیّت اصرار داشتند؛ امیرالمومنین(ع) را بهدلیل پذیرفتن حکمیّت محکوم کردند. حضرت علی (ع) گفتند که شما خودتان پافشاری می کردید. ولی کسانی که در خواب ابدی هستند را نمی شود بیدار کرد. آنها در خواب ابدی بودند. هرچه قدر علی (ع) سعی به بیداری آنها کردند؛ بیدار نشدند.
این گروه لجباز و سست ایمان از سپاه حضرت علی (ع) جدا شدند.

این گروه به خوارج مشهور شدند.

عاقبت خوارج

پس از صفین خوارج به دشمنان حضرت علی (ع) تبدیل شدند. آنها با هردو طرف جنگ داشتند. هم با علی (ع). هم با معاویه. امّا دشمنی آنها با حضرت علی(ع) چیز دیگری بود. امام علی(ع) همیشه آنهارا نصیحت می کردند. در این نصیحت ها، برخی از خوارج بازگشتند.ولی بسیاری از آنان خیر. موضوع آنقدر گسترده شده بود که جنگی رخ داد.

نام این جنگ نهروان بود.این جنگ در منطقه نهروان رخ داد. حضرت علی (ع) قاطعانه در این جنگ پیروز شدند.
خوارج باقی مانده از این جنگ پراکنده شدند.بعد این ماجرا، خوارج در دربه دری بودند.قطعاً نام ابن ملجم مرادی به گوشتان خورده است. او از خوارج بوده.آنان موجوداتی دورو بودند. اگر بخواهم مثالی دیگر بزنم؛ شمربن ذی الجوشن.(درصفین جانباز بوده است!!!!!!!!!!!) این آدم امام حسین (ع) را به شهادت رساند.در زیارت عاشورا او نفرین شده است. خوارج دیگر حکومتی نداشتند. اما تا پایان حکومت بنی امیه وجود داشتند.

جالب است بدانید: مرقد مطهر امیرالمؤمنین(ع) تا مدت ها مخفی بوده است. به دلیل اینکه خوارج آن را پیدا نکنند.
حجّاج بن یوسف ثقفی(لعنه الله علیه) چهل قبررا نبش کرد تا مرقد ایشان را پیدا کند.ولی نتوانست. تازمانیکه خوارج از بین رفتند و در زمان هارون الرشید(لعنه الله علیه) مرقد امیرالمؤمنین(ع)پیدا شد.(داستان جالبی دارد در متن های بعدی می گویم.)

عبرت گرفتن از خوارج

خب رسیدیم به مهم ترین بخش. بخشی که باید از این ماجرا عبرت بگیریم.قاعدتاً با خواندن ماجرای خوارج باید به یک نتیجه خوب رسیم. واین نتیجه این است: که باید برای عاقبت بخیریمان دعا کنیم.باید برای اینکه تا به حال جلوی اماممان نایستادیم خدارا شاکر باشیم. باید برای اینکه جلوی اماممان نایستیم دعا کنیم. داستان خوارج به ما ثابت می کند که: هرلحظه امکان برخورد با امام زمان هست.باید دعا کنیم که از یاران ایشان باشیم. نه از دشمنانشان.

امیدوارم این متن برایتان مفید بوده باشد. انشاءالله که همه از یاران حضرت ولی عصر (عج) باشیم.
یاعلی.
بدرود.