از مهمترین حوادث زندگى مبارک امام حسن علیه السلام صلح ایشان با معاویه است، که نفاق ها و خیانت هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن مجتبى علیهالسلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات شیعیان از شرارتهاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرّات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
جریان صلح
پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابوسفیان را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله عبیدالله بن عباس که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند.
نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان خوارج در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در ساباط مداین ، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند
ولى رسوخ شرمآور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادی الاوّل سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویه بن ابىسفیان ( لعنه الله علیه) واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.
علل صلح امام حسن (ع) با معاویه
جامعه روزگار امام حسن علیه السلام به دلیل جنگهاى فراوان و کشمکشهاى سیاسى بسیار در کمند اضطرابها و نابسامانىها گرفتار آمده بود و این امر، خلافت امام حسن علیه السلام را با وضعیتى پیچیده و دشوار روبرو ساخته بود. از مشکلات بزرگ، وجود دستهها و احزاب پرشمار در کوفه بود؛ همانند اموبان، خوارج، مذبذبین فرصتطلب و سربازان نافرمان. دسیسههاى معاویه که از هیچ گونه قانون اخلاقى و انسانى پیروى نمىکرد -مشکلى دیگر بود. مشکل سوم، کمى یاران امام و همراه نبودن مردم و خیانت و دنیا پرستی برخى سران لشکر بود. از این رو، امام براى حفظ اسلام چارهاى جز صلح ندید. از جمله رهاوردهای صلح امام حسن علیه السلام عبارت بودند از:
- حفظ جان و مال و آبروى شیعیان
- آشکار ساختن چهره پلید معاویه و حفظ خلافت از لغزیدن به نظام موروثى
- در امان داشتن کشور اسلامى از طمع و تعرض دشمنان خارجى.
امیدوارم از این متن استفاده کامل را کرده باشید. ان شاءالله یک موضوع خوبی رادر متن بعدی خواهیم داشت.
یاعلی.